بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِمِ
خطبه اول:
«الحَمدُ للَّهِ أهلِ الحَمدِ وَمَأوَاهُ، وَلَهُ أوکدُ الحَمدِ وَأحلَاهُ، وَأسعَدُ [أسرَعُ] الحَمدِ وَأسرَاهُ، وَأطهَرُ الحَمدِ وَأسمَاهُ، وَأکرَمُ الحَمدِ وَأولَاهُ. الوَاحِدِ الأحَدِ الصَّمَدِ، لَا وَالِدَ لَهُ وَلَا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلُوک وَأعدَاهَا، وَأهلَک العُدَاةَ وَأدحَاهَا، وَأوصَلَ المَکارِمَ وَأسرَاهَا. وَسَمَک السَّمَاءَ وَعَلَّاهَا، وَسَطَحَ المِهَادَ وَطَحَاهَا، وَوَطَّدَهَا وَدَحَاهَا، وَمَدَّهَا وَسَوَّاهَا، وَمَهَّدَهَا وَوَطَّاهَا، وَأعطَاکم مَاءَهَا وَمَرعَاهَا، وَأحکمَ عَدَدَ الأُمَمِ وَأحصَاهَا، وَعَدَّلَ الأعلَامَ وَأرسَاهَا. ألَا لَهُ الأوَّلُ لَا مُعَادِلَ لَهُ، وَلَا رَادَّ لِحُکمِهِ. لَا إلهَ إلّا هُوَ المَلِک السَّلامُ المُصَوِّرُ العَلّامُ، الحاکمُ، الوَدُودُ، المُطَهِّرُ، الطّاهِرُ، المَحمُودُ أمرُهُ، المَعمُورُ حَرَمُهُ، المَأمُولُ کرَمُهُ. عَلَّمَکم کلَامَهُ، وَأرَاکم أعلَامَهُ، وَحَصَّلَ لَکم أحکامَهُ، وَحَلَّلَ حَلَالَهُ، وَحَرَّمَ حَرَامَهُ. وَحَمَّلَ مُحَمَّداً الرِّسَالَةَ، رَسُولَهُ المُکرَّمُ، المُسَوَّدُ المُسَدَّدِ، الطُّهرُ المُطَهَّرُ. أسعَدَ اللَّهُ الأُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَسُمُوِّ سُؤدَدِهِ، وَسَدَادِ أمرِهِ، وَکمَالِ مُرَادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولُوداً، وَأسطَعُهُم سُعُوداً، وَأطوَلُهُم عَمُوداً، وَأروَاهُم عُوداً، وَأصَحُّهُم عُهُوداً، وَأکرَمُهُم مُرداً وَکهُولاً. صَلَاةُ اللَّهِ لَهُ وَلآلِهِ الأطهَارِ، مُسَلَّمَةً وَمُکرَّرَةً مَعدُودَةً، وَلآلِ وُدِّهِمُ الکرَامِ مُحَصَّلَةً مرَدَّدَةً، مَا دَامَ لِلسَّمَاءِ أمرٌ مَرسُومٌ، وَحَدُّ مَعلُومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکم، وَطَهَارَةً لأعمَالِکم، وَهُدُوءِ دَارِکم، وَدُحُورِ عَارِکم، وَصَلَاحِ أحوَالِکم، وَطَاعَةً للَّهِ وَرُسُلِهِ، وَعِصمَةً لَکم وَرَحمَةً. إسمَعُوا لَهُ، وَرَاعُوا أمرَهُ، وَحَلِّلُوا مَا حَلَّلَ، وَحَرِّمُوا مَا حَرَّمَ. وَاعمَدُوا، رَحِمَکمُ اللَّهُ، لِدَوَامِ العَمَلِ، وَادحَرُوا الحِرصَ وَاعدِمُوا الکسَلَ، وَأدرُوا السَّلَامَةَ، وَحِرَاسَةَ المُلک وَرَوعَهَا، وَهَلَعَ الصُّدُورِ وَحُلُولَ کلِّهَا وَهَمِّهَا. هَلَک، وَاللَّهِ، أهلُ الإصرَارِ، وَمَا وَلَدَ وَالِدٌ لِلإسرَارِ. کم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ مَا أهلَکهُ، وَکم مَالٍ وَسِلَاحٍ أُعِدَّ صَارَ لِلأعدَاءِ عَدُّهُ وَعَمَدُهُ. اللَّهُمَّ لَک الحَمدُ وَدَوَامُهُ، وَالمُلک وَکمَالُهُ. لَا إلهَ إلَّا هُوَ، وَسِعَ کلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَسَدَّدَ کلَّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَحَدَرَ کلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکم وَلَوَّاکم، وَدَوَامَ السَّلَامَةِ أولَاکم، وَلِلطَّاعَةِ سَدَّدَکم، وَلِلإسلَامِ هَدَاکم، وَرَحِمَکم وَسَمِعَ دُعَاءَکم، وَطَهَّرَ أعمَالَکم، وَأصلَحَ أحوَالَکم. وَأسألُهُ لَکم دَوَامَ السَّلَامَةِ، وَکمَالَ السَّعَادَةِ، وَالآلَاءَ الدَّارَّةِ، وَالأحوَالَ السَّارَّةِ. وَالحَمدُ للَّهِ وَحدَه».
ترجمه:
سپاس، خدایی را که شایسته ستایش و جایگاه هر ستایش است، رساترین، شیرینترین، سعادتبارترین، شریفترین، آشکارترین، والاترین، گرامیترین و سزاوارترین ستایش، برای خداست.
یگانه یکتای بینیازی است که نه پدر دارد و نه فرزند.
فرمان روایان را مسلّط ساخت و به تاختن وا داشت و متجاوزان را هلاک کرد و پس راند، ارزشها [ی اخلاقی] را [به بندگان] رسانید و والایی بخشید.
آسمان را برافراشت و بلندی بخشید، زمین را مسطّح کرد و گستراند و آنرا محکم و پهن کرد، امتداد بخشید و هموار و آماده کرد و گسترانید. آب و چَراگاهش را به شما عطا کرد و شمار امّتها را از روی حکمت تعیین کرد و آنها را شمارش نمود و نشانهها را راست و استوار کرد.
آگاه باشید! معبود نخستینی که معادلی برایش نیست و حُکمش رد کنندهای ندارد.
هیچ خدایی جز او نیست، فرمانروایی است که امنیت میدهد، صورتگرِ بسیار دانا، حاکمِ مهربان و پاک و پاکیزه است. فرمانش ستوده و حریم کویش آباد است و به کرَمش امید میرود.
سخن خود را به شما آموخت و نشانههایش را نشان داد و احکامش را برای شما فراهم ساخت. حلال خویش را حلال و حرامش را حرام ساخت.
بار رسالت را بر دوش محمّد (ص) نهاد؛ همان رسول گرامی که بدو سروری، درستی در گفتار و کردار و رفتار ارزانی شده، پاک و پیراسته است که به خاطر عُلوّ جایگاه و والایی سروری و استواری کار و کمال ارادهاش؛ خداوند، امّت را توسط او سعادتمند ساخت. او، پاکترین فرزندِ آدم (ع) از نظر ولادت، فرخندهترین، والاترین، خوشمنظرترین و درستپیمانترین آنان و در جوانی و بزرگسالی، با کرامتترینِ آنان بود. درود خدا بر او و خاندان پاکش باد! درودی خالص، پی در پی و پُرشمار و بر دوستداران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته تا زمانی که برای آسمان فرمانی نگاشته شده و حدّ و نقشی معلوم و مقرّر شده است.
او را برای رحمت بر شما، پاک ساختن اعمالتان، آرامش خانههایتان، بر طرف شدن نقاط ننگ و شرمآور کارهایتان، اصلاح حالتان، اطاعت از خدا و رسولان او، [به عنوان] نگهبان و رحمتی برای شما فرستاد.
به او گوش فرا دهید و فرمانش را رعایت کنید. آنچه را حلال کرده، حلال شمارید و آنچه را حرام کرده، حرام دانید. خدا رحمتتان کند! به تداوم عمل، تکیه کنید. حرص را دور سازید، تنبلی را از بین ببرید و از امنیت و نگهبانی مُلک و زیباییِ آن و آنچه را که موجب بیتابی دلها و روی آوردن درماندگی و غم به سوی آنهاست، مراقبت کنید و بشناسید.
به خدا سوگند! اصرارکنندگان [بر گناه و سرکشی] هلاک شدند و هیچ پدری برای نهان ماندن فرزندی پدید نیاورد. بسا آرزومندی که آرزوی چیزی کرده و [همان چیز،] او را هلاک ساخته است! و بسا مال و سِلاحی که برای خود آماده کردهاند، ولی جنگافزار و تکیهگاه دشمن گشته است!
بار خدایا! سپاس و دوام سپاس و فرمانروایی و کمال فرمانروایی، از آنِ تو است.
خدایی جز او نیست. بردباری او؛ همه بردباریها را فرا گرفته، حکم او؛ راه را بر همه حکمها بسته، علم او؛ هر علمی را فرود آورده است. شما را محافظت کرده و پناهتان داده است، دوام سلامت را نصیبتان ساخته، برای اطاعت کردن، راهنماییتان کرده است و به اسلام، هدایتتان نموده است. بر شما رحمت فرستاده، دعایتان را شنیده، اعمالتان را پاک گردانده و احوالتان را سامان بخشیده است.
از خداوند برای شما دوام سلامت، کمال سعادت، نعمتهای سرشار و شادی روزگار را درخواست میکنم و سپاس، تنها برای خداوند است».
در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که خطبه بینقطه، در ظاهر موجب شگفتی بسیار میشود و این شگفتی به حق نیز هست، اما باید توجه داشت که شناخت و معرفت نسبت به امام علی (ع) را نباید به دانش ادبیات و روش سخنوری آنحضرت منحصر ساخت؛ چرا که مهارت بالای امام علی (ع) در سخنوری و فصاحت و بلاغت آنحضرت، یکی از ابعاد ظاهری شناخت به حساب میآید. کتاب شریف «نهج البلاغة»، شامل سخنان و کلمات و نامههای گهربار امام علی (ع) است که دارای ویژگیهایی؛ چون زیبایی، فصاحت، انسجام، تأثیر و نفوذ شگفتانگیز آن است؛ اما شناخت نهجالبلاغه نباید به این الفاظ و کلمات منحصر باشد، بلکه الفاظ را به همراه محتوا باید نگاه کرد تا به عمق کلام حضرت توجه شود. خطبه بینقطه نیز در عین ارزشمندی، نباید سبب غفلت از محتوا شده و درباره شناخت و معرفت نسبت به امام علی (ع) و کسب معارف الهی، به شگفتانگیز بودن الفاظ خطبه بسنده کرد.
خطبه دوم در ادامه مطلب
چرا ساختمان کعبه مکعبی شکل است؟
حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند خانه کعبه را ساخته است؛ از اینرو نمیتوان علت خاصّی برای ساختن آن به شکل مکعب پیدا کرد. اما در روایتی به شرح زیر حکمتی معنوی برای آن بیان شده است:
از امام صادق(ع) سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ آنحضرت فرمود: «زیرا چهارگوش میباشد». سؤال کننده پرسید: براى چه چهارگوش میباشد؟ امام(ع) فرمود: «زیرا محاذى و برابر بیت المعمور[1] است و آن چهار گوش میباشد». سائل پرسید: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ امام(ع): «زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش میباشد». محضر مبارکش عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ آنحضرت فرمود: «زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر».[2]
محمد تقی مجلسی(ره) در شرح این روایت و ارتباط این چهار کلمه شریف با چهار گوش خانه کعبه، چنین میگوید:
بیت المعمور مربّع است؛ زیرا برابر عرش است که مربّع میباشد و چرا عرش مربّع است؛ زیرا کلماتى که بناى اسلام بر آن نهاده شده، چهار کلمه است که به آن «تسبیحات اربعه» گویند.
ممکن است مراد از عرش در این روایت؛ علم باشد و بناى علوم و معارف حقیقی الهی بر این چهار کلمه بناگزاری شده است؛ به این بیان: «سبحان اللَّه»؛ یعنی اینکه ذات مقدس الهى منزّه از آن است که جسم باشد، یا از قبیل جواهر ممکن الوجود باشد، یا در جهت و یا مکان باشد، یا دیدنى باشد، یا حلول کند در غیر خود، یا متحد با غیر شود. صفات او بزرگتر از صفات ممکنات است و صفات او جدای از ذات نیست، بلکه صفات او عین ذات او است. و منزّه است از ظلم و از هر چه لایق ذات اقدس او نیست.
«الحمد للّه»؛ به معناى این است که جمیع ستایشها و سپاسها مخصوص ذات او است. پس لازم است که جمیع کمالات نیز مخصوص ذات او باشد و چنین ذاتى شایسته پرستش است.
«لا اله الا اللَّه»؛ یعنی خدا، واجب الوجودی است که مستجمع جمیع کمالات و در ذات و صفات یگانه است و او را شبیهى و نظیرى از مادّیات و مجرّدات نیست.
و به «اللَّه أکبر» معارف الهی و خداشناسی تمام و کامل میشود؛ زیرا بیان عظمت او است به مرتبهای که عقلهای عقلا از معرفت ذات و صفات او عاجزند و نهایت معرفت آن است که بدانند ممکن نیست به ذات اقدس واجب او برسند. و هر رکنى از ارکان کعبه حقیقى که ذات اقدس او است، مشتمل است بر کلمهای از این کلمات. پس وقتی بنده روى دل خود را در عبادات متوجه آن کعبه کند، بداند که معرفت کامل آن ذات ممتنع است و رو به این ارکان اعتقادی نموده او را عبادت کند که اگر به این نحو نداند، عبادت او نکرده است، بلکه ساخته خیالى خود را بندگى کرده است.
حکایت شق القمر ....♥•٠·
قریش از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) خواست تا معجزه ای برای آنها بیاورد، حضرت نیز با انگشت اشاره به ماه کرد، و به قدرت الهی ماه دو نیم شده و باز به هم پیوست.
آیه 1 سوره مبارکه قمر نیز به این معجزه اشاره دارد:« اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ » نزدیك شد قیامت و از هم شكافت ماه.
پس از این معجزه با اینکه ابوجهل با چشم سر این معجزه را دید ولی تاب دیدن این معجزه برایش بسیار سخت بود لذا گفت:« این سحر است! بفرستید از شهرهای دیگر هم بپرسند که آیا آنها ههم دیدند که ماه دو نیم شد؟! »
وقتی فرستاده ها به شهرهای مختلف رفته و صحت و سقم این معجزه را خبر دادند باز هم مشرکان و کفار قریش ایمان نیاوردند.
♥•٠·
در خصوص عدد آسمان های هفتگانه که در قرآن ذکر شده میتوان تامل نمود. مسلما مقصود از 7 آسمان، سیارات هفتگانه به اصطلاح قدما خصوصا فلسفه ی مشاء نیست.
و همچنین مقصود از آن، فلک های هفتگانه ی تصور شده نیز نمی باشد.
از آیات قرآن مجید و سایر آثار اسلامی چنین برمیاید که هفت آسمان بصورت فیزیکی و عینی بوده و مطلق فضا نمی باشد.
چنانکه، کرات و اجرام آسمانی نیز خودِ آسمان نیست، بلکه آسمان ها ، طبقاتی از اجسام هستند و تمام ستارگان و کهکشانها در زیر آسمان اول قرار گرفته اند: «براستی که ما آسمان دنیا را با زینت ستارگان آراستیم» صافات آیه 6
همچنین میتوان گفت: وجود اسمانهای هفتگانه بطور محسوس در دسترس علم قرار نگرفته و از طرف دیگر کوچکترین دلیلی نیز بر نفی آنها ارائه نشده است. دانشمندان حتی از اظهار نظر مطلق در باره ی محدود بودن سحابی ها در آنچه که مشاهده میکنیم امتناع می ورزند. در این باره میتوان جملات "آبه لومتر" را بیاد آورد:
" شاید سحابی هایی وجود داشته باشد که از بس سرعت فرارشان زیاد است، نور و تصویرشان هرگز نتوانسته به ما واصل شود. اینها برای همیشه مجهول خواهند ماند و به جهان یا فضایی غیر از جهان و فضای ما تعلق خواهند داشت"(تاریخ علوم، پیر روسو، ص 739).
در آیه ی 12 سوره طلاق، عدد زمین ها مانند آسمان ها 7 ذکر شده و در خصوص تشخیص این هفت عدد بین مفسران اختلافاتی وجود دارد. آنچه از مجموع این آیه و روایات دیگر برمیاید این است که: عدد زمین ها، به اندازه ی تعداد آسمانهاست. از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است که فرمود:
"هفت آسمان محتوی مخلوقاتی است، ولی هفت زمین اینطور نیست. بلکه 5 عدد از آنها مخلوق دارد و 2 عدد از آنها خالی بوده و تنها محتوی هواست"(الهیه و الاسلام، ص 127)
از این خبر و نظایر آن، چنین بنظر میرسد که مقصود، 7 قاره یا 7 طبقه ی قشری [زمین] نیست، بلکه هفت کره ی مشابه زمین هست. آیه ای از قرآن کریم صریحا ما را بر وجود جانداران در آسمان ها دلالت میکند:
« و از نشانه های او، آفرینش آسمان ها و زمین و انتشار دادن هر نوع جاندار در آنهاست» سوره حاقه آیات 13 تا 16